میهن خویش را كنیم آباد
سر زد از پشت ابرها خورشید
باغ و بستان دوباره زیبا شد
فصل سرما و برف و باد گذشت
موقع گردش و تماشا شد
• • •
در چمن بر درخت گل بلبل
وه چه شیرین ترانهای دارد
هست خشنود و شادمان زیرا
وطنی، آشیانهای دارد
• • •
كودكان این زمین و آب و هوا
این درختان كه پرگل و زیباست
باغ و بستان و كوه و دشت همه
خانه ما و آشیانهی ماست
• • •
دست به دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را كنیم آباد
یار و غمخوار همدگر باشیم
تا بمانیم خرم و آزاد
فروردین ماه گلها
فروردین ماه گلها
دنیا دارد تماشا
ارديبهشت
از سبزه
زیبا میگردد صحرا
خرداد آید پیاپی
میوههای گوارا
• • •
تیر آرد با خود گرما
گرمك میگردد پیدا
مرداد از هندوانه
پر میشود همه جا
شهریور آید انگور
با خوشههای زیبا
• • •
مهر آرد برگریزان
كمكم میبارد باران
آبان انار رنگین
آویزد از درختان
آذر به و خرمالو
پیدا شود فراوان
• • •
دی پرتقال و لیمو
آید خوشرنگ و خوشبو
بهمن برف و یخبندان
آید با سوز از هر سو
اسفند آید بنفشه
سبزه دمد لبجو
چشمك بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
چشمك بزن ستاره
كردی دل مرا شاد
تابان شدی دوباره
دیدی كه دارمت دوست
كردی به من اشاره
چشمك بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
در روز ناپدیدی
شب روشن و سپیدی
در ابرهای تیره
چون نقطهی امیدی
پنهان اگر شوی باز
دیدی مرا، ندیدی
چشمك بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
با هر مسافری یار
با دوستان وفادار
شبهای سرد و خاموش
من خوابم و تو بیدار
با نور آسمانی
بر ما شوی پدیدار
چشمك بزن ستاره
شد ابر پاره پاره
دوم - 1344
كتاب
من یار مهربانم دانا و خوشبیانم گویم سخن فراوان با آن كه بیزبانم هر مشكلی كه داری مشكلگشای آنم پندت دهم فراوان من یار پند دانم من دوستی هنرمند با سود و بیزیانم از من مباش غافل من یار مهربانم فارسی دوم- 1346
درخت
به دست خود درختی مینشانم به پایش جوی آبی میكشانم كمی تخم چمن بر روی خاكش برای یادگاری میفشانم • • • درختم كمكم آرد برگ و باری بسازد بر سر خود شاخساری چمن روید در آن جا سبز و خرم شود زیر درختم سبزهزاری • • • به تابستان كه گرما رو نماید درختم چتر خود را میگشاید خنك میسازد آن جا را زسایه دل هر رهگذر را میرباید
دوم - 1344
فارسی دوم- 1322
سگ
این سگ كه بود رفیق چوپان
همراه شود به گوسفندان
گرگی اگر از كمین درآید
تا از گله طعمهای رباید
عوعو كند و شبان بخواند
تا از گله گرگ را براند
گاو
با یاری گاو برزگرها
كاوند و كنند دشت ودرها
از گاو چو زاد، شیر گیرند
و زآن كره و پنیر گیرند
گاو است اگر چه رام و هموار
شاخت زند ار كنیش آزار
خر
خر جانوری بود بیآزار
آماده برای بردن بار
چون نرم بود به راهواری
گویند بود خر سواری
نام دگرش درازگوش است
گویند كه بیشعور و هوش است
فارسی دوم- 1322
اسب
اسب است كه مركب سواری است
حیوان نجیب و هوشیاری است
یابو بود اسب آب بشكه
وان اسب كه میكشد درشكه
فارسی دوم- 1322
كار آزاد
كار آزادم و آزادهپرست
گنج عالم همه در دست من است
طالب من نكشد منت كس
اعتمادش به خدا باشد و بس
به كسی نیست نیازش هرگز
نیست در زندگی خود عاجز
دولت و بخت مددكار وی است
فكر و نیرو همه جا یار وی است
بیخبر گوش وی از چون و چراست
نخورد هیچ غمی از كم و كاست
كس نگوید به وی كه آنجا بنشین
نه چنان كن، نه چرا شد، نه چنین
هست آقای خود و نوكر خویش
از كسی نیست دلش در تشویش
كس برایش نشود كارگزین
كار او را نكند كس تعیین
آخرین پایه بود پایهی او
هست ماهانه او مایهی او
هر كجا خوب بود جای وی است
حد او عالم و پهنای وی است
كار هر زندهدل آزاد بود
هر كه آزاد بود شاد بود
ای جوان بشنو و غافل نشوی
از پی كار اداری نروی
چهارم-1330
دینداری
تو را بهترین مایه دینداری است
كه دین رهنمای نكوكاری است
تو را دین نماید ره زندگی
خدای جهان را كنی بندگی
هر آن كس كه باشد خرد رهبرش
نهد سر به فرمان پیغمبرش
كند ار بدیها دل خویش پاك
زدانش كند جان خود تابناك
نصیبش در این گیتی آسایش است
در آن گیتیاش بهره بخشایش است
چهارم- 1333
من بابا را خیلی دوست دارم
بابای خوب و پیرم
دستش را من میگیرم
چه خوب و مهربان است
چه قدر خوشزبان است
آن ریش مثل برفش
بامزه كرده حرفش
چین و چروك رویش
رنگ سفید مویش
بابا را كرده زیبا
اندازهی یك دنیا
شبها كه آید خانه
با گفتن فسانه
در چشم ما كند خواب
تا صبح پیش از آفتاب
به احترام بابا
با هم میكشیم هورا
اول دبستان- 1329
جوجه طلایی
من جوجه را گرفتم
او را بوسیده گفتم
جوجه جوجه طلایی
نوكت سرخ و حنایی
تخم خود را شكستی
چگونه بیرون جستی
گفتا جایم تنگ بود
دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت
نه كس زمن خبر داشت
دیدم چنین جای تنگ
نشستن آورد ننگ
به خود دادم یك تكان
مثل رستم پهلوان
تخم خود را شكستم
زود به بیرون جستم
اول- 1329
بلبل با گلها
من در دبستان
میكنم بازی
دل شاد و خندان
او در گلستان
من در دبستان
• • •
پروانه خوشرنگ
چابك و زرنگ
میكند بازی
میپرد قشنگ
او در گلستان
من در دبستان
• • •
گل باشد اگر
خوشرنگ و خوشبو
من هستم اما
خوشرو و خوشخو
او در گلستان
من در دبستان
اول ابتدایی- 1329
حمد خدا
حمد بر كار كردگار یكتا باد
كه مرا شوق درس خواندن داد
آشنا كرد چشم من به كتاب
داد توفیق خیرم از هر باب
در سر من هوای درس نهاد
در دل من محبت استاد
چهارم - 1333
خدا
دانا خدای مهربان
اندر زمین و آسمان
هر چیز یا هرگونه كار
باشد به پیشش آشكار
هركس بگوید حرف زشت
جایش نباشد در بهشت
آهسته گویی یا بلند
داند خدای ارجمند
هر روز و شب نامش بخوان
منما خدا دور از زبان
یزدان همیشه یار تو
خشنود باد از كار تو
فارسی سوم- 1322
بچهی خوب
بچهی خوب و عاقل و هوشیار
اول صبح میشود بیدار
میرود از اتاق خود بیرون
میبرد آب و حوله و صابون
میكند دست و روی خود را پاك
خوب دندان خویش را مسواك
میزند شانهی تمیز به موی
صاف و براق میكند سر و روی
مینماید لباس تمیز دربر
میرود با ادب به پیش پدر
سخن اول و شروع كلام
میكند با پدر به مهر سلام
میرود با دهان خندان پیش
میزند بوسه دست مادر خویش
مینشیند برای صبحانه
بعد از آن ترك میكند خانه
به دبستان برای كسب كمال
بچهی خوب میرود خوشحال
فارسی دوم- 1322
سه دزد
دو نفر دزد خری را دزدیدند
سرتقسیم به هم جنگیدند
آن دو بودند چو گرم زد و خورد
دزد سوم خرشان را زد و برد !!
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
ممنون
پاسخ:سلام کار شما جالب بود لذت بردم
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.